بفرمایید نثرانه

گاهی اوقات فقط نوشتن است که درد را تسکین می دهد. اینجا خانه ی تسکین دردهای من است . خانه ی نثرهایم . نثرانه ام.

بفرمایید نثرانه

گاهی اوقات فقط نوشتن است که درد را تسکین می دهد. اینجا خانه ی تسکین دردهای من است . خانه ی نثرهایم . نثرانه ام.

خنده بر هر درد بی درمان دواست

  خنده بر هر درد بی درمان دواست

بابا کم نق و نق کنید .بروید خدا را شکر کنید در کشوری زندگی می کنیم که همیشه سوژه برای خندیدن دارد . فقط خدا سلامتی به شما و خانواده محترم بدهد که حال و حوصله خندیدن داشته باشید. اگر خاطرتان باشد بچه که بودیم معمولا شایع ترین شکل خنداندن دیگران این بود که  یکی دیگری را مسخره می کرد و بقیه می خندیدند. هرچند که بعدها توی شعار هفته کلاسمان یاد گرفتیم که مسخره گر سخت کیفر می شود ، ولی ظاهرا تنها شیوه ی باقیمانده برای برخی مسئولین محترم که بتوانند دل مردم را شاد کنند همین مسخره کردن مردم است . البته با این تفاوت که این بزرگواران تبعیض قائل نمی شوند وبا عدالتی وصف نشدنی تمام مردم را به تمسخر می گیرند.

   خدا خیرشان بدهد که لااقل این شیوه را حفظ کرده اند . بنده قصد وراجی ندارم . شما خودتان بهتر از بنده به این امور واقفید . مثلا می بینید که قیمت سکه یکباره از سیصد هزار تومان می شود یک میلیون و پانصد هزار تومان و چند روز بعد مجری بیست و سی با صوت زیبا و شیوایی اعلام می کند : سکه در سراشیبی سقوط .   یا مثلا حباب سکه ترکید و می بینی پنجاه هزار تومان ارزان تر شده و و یا پراید هفت هشت میلیونی  خودمان می شود بیست میلیون و مسئولین محترم پس از کش و قوس فراوان اعلام می کنند پراید در سرازیری قیمت ترمز نمی گیرد. و بعد می بینی  قیمت آن فقط هشتاد و پنج هزار تومان پایین آمده. آیا شما روده بر نمی شوید از این همه شوخ طبعی  که شعور عمومی را به تمسخر می گیرد؟

یا همین آخرین حج عمره ای که انجام شد ،  کسانی که  اولویت حاجی شان برای ثبت نام اعلام شده بود دیدند که چگونه از طرف مسئولین بسیار محترم حج و زیارت  به زیبایی تمام به تمسخر گرفته شدند . اگر سری به دفاتر زیارتی می زدید ، خودتان از شدت خنده ، راهی بیمارستان می شدید و احیانا بستری ... خودم شاهد بودم که  هر حاجی برای این که شانس ثبت نام داشته باشد از 48 ساعت قبل سه نماینده به سه دفتر فرستاده بود و دو شبانه روز خوابیده بودند پشت دفاتر . ولی با توجه به اینکه گروه های خودجوش مردمی جهت حل مشکل اقدام به نوشتن لیست کرده بودند  و هر گروه به حقانیت لیست خود پا فشاری می کرد ، روز ثبت نام بلبشویی شده بود که بیا و ببین . جایتان خالی آی خندیدیم آی خندیدیم. توی یکی از این لیست ها 476 نفر ثبت نام کرده بودند و نوبت نفر هشتم که شده بود ظرفیت تکمیل و سایت ثبت نام بسته شده بود. آن سوی آبها سرزمین نورانی وحی مشتاق تشرف حاجیان محترمی بود که در اینجا برای هم رجز کشم خنجر می خواندند و شور و شوق عمومی چنان مشهود بود که با سرزندگی و طراوت خاصی از سرو کول هم بالا می رفتند و توی سر هم  می زدند که گمان نمی کردی پیرمرد هفتاد سال سن دارد. البته به کوری چشم استکبار جهانی ( آمریکا و هم پیمانان غربی اش + ۱ )  

 البته کم لطفی درحق همه مسئولین نشود برخی از آنها راه های دیگری هم برای خنداندن مردم بلدند . مثلا یکی از مسئولین  ورزش بوکس چند وقت پیش  به گزارشگر رادیو گفت : « بوکس ورزش مقدسی است و خود خدا هم در قرآن به آن سفارش فرموده .» و نشانه آیه را این گونه داد : «آنجا که خدا می فرماید : حضرت موسی با مشت زد آن نابکار قبطی را ناکار کرد ، در واقع  توصیه به این ورزش مقدس است .»  البته جسارتا بنده فکر می کنم  اگر خدا با چند نفر مشورت می کرد، می توانست به وسیله این ماجرا به ورزش های بیشتری توصیه کند  . مثلا اگر حضرت موسی به جای مشت از لگد استفاده می کرد ، هم زمان به چند ورزش  کاراته ، کونگ فو و تکواندو  توصیه می شد . یا اگر حضرت ، ترکیبی کار می کرد که نور علی النور بود . مثلا اول با کله می رفت توی صورت یارو و دماغش را پیاده می کرد بعد با جفت لگد می رفت توی شکمش  و  سپس با یک کف گرگی یا مشت ،   طرف را رو به قبله می کرد و در نهایت با شمشیر سر آن  لعین را از تن کثیفش جدا می کرد ، به همه ی ورزشهای رزمی از شمشیربازی گرفته تا ووشو  و کاراته و تکواندو بوکس و کونگ فو و... توصیه می شد و احیانا  محتوای قرآن هم  غنی تر می شد !!!!. استغفرالله . می بینید خنده چه به حال و روز آدم می آورد؟